درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 543
بازدید کل : 8755
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

bia2bagh




باغبانی وارد باغش میشه میبینه درخت پرتقالش پرتقالی به بزرگی توپ فوتبال ثمر داده با خود فکر میکنه اگه اونو ببره به پادشاه هدیه کنه اونو خوشحال کرده لذا پرتقال را می چیند و نزد حاکم رفته و می گوید می خواهم هدیه ای به شما بدهم که تا کنون هرگز ندیده اید و آن را تقدیم می کند.

حاکم خوشحال شده دستور می دهد هم وزن آن پرتقال به باغبان طلا بدهند.

زرگری متوجه می شود با خود می گوید اگر من توپی از طلا بسازم و به پادشاه بدهم مسلما حاکم پاداش بهتری بمن می دهد.

او هم نزد وی رفته و می گوید می خواهم تحفه ای تقدیم کنم که پادشاه تا کنون هرگز ندیده اند و توپ طلا را اهدا می کند.

پادشاه متوجه طمع زرگر شده و به او می گوید من نیز پاداشی به شما می دهم که تا کنون هرگز ندیده اید و ان پرتقال بزرگ و مانند توپ را به زرگر می دهد.



شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 23:27 ::  نويسنده : hossein

صفحه قبل 1 صفحه بعد